جدول جو
جدول جو

معنی پشت بام - جستجوی لغت در جدول جو

پشت بام
استعمالی است بمعنی بام وسطح بام
تصویری از پشت بام
تصویر پشت بام
فرهنگ لغت هوشیار
پشت بام
((پُ))
استعمالی است به معنی بام و سطح بام
تصویری از پشت بام
تصویر پشت بام
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشتیبان
تصویر پشتیبان
حامی، تضمینی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پشه خام
تصویر پشه خام
ملج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشتیبان
تصویر پشتیبان
یااری دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت ناو
تصویر پشت ناو
پشت مازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت گرم
تصویر پشت گرم
مستظهر معتمد متکی. یا پشت گرم بودن، مستظهر بودن متکی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
قوه بانجام رسانیدن کاری آغاز کرده پایداری در اتمام عملی، تکیه گاه معتمد
فرهنگ لغت هوشیار
آهنی مانند شانه که پشت اسب و استر و مانند آنرا خارند و پاکد کنند قشو فرجول کبیجه فرجون
فرهنگ لغت هوشیار
قسمت ظهر پای، تیپا لگد، حیز و مخنث. یا آش پشت به پشت دادن، آشی که روز سوم پس از رفتن مسافر پزند و بفقرا و همسایگان دهند
فرهنگ لغت هوشیار
دیواری که پشت دیوار دیگر برای نگاهداری آن بنا کنند، آب یا شربت یا غذایی که پس از دارو یا شربت یا غذای اولی خورند و نوشند، مدد معین ردیف ذخیره (سپاه)، متمم مکمل: پشت بندش را هم بیاور، (بازی ورق) ورقی که بر اعتبار ورقهای دیگر افزاید: پشت بندش آس است -6 متعاقب
فرهنگ لغت هوشیار
گلیمی یا شالی که برزیگران و باغبانان چیزی در آن نهند و بر پشت بندند، گلیمی که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زشت نام
تصویر زشت نام
بدنام، رسوا، بی آبرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشتیبان
تصویر پشتیبان
پشت وپناه، حمایت کننده، حامی، یاری دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت دار
تصویر پشت دار
پشتیبان، پشت وپناه، چیزی یا کسی که دارای پشت وپناه باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشت باز
تصویر مشت باز
کسی که مشت بازی کند بوکس باز بوکسور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشتیبان
تصویر پشتیبان
((پُ))
پشت و پناه، پشتوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشت کار
تصویر پشت کار
((پُ))
پایداری، همت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشت بند
تصویر پشت بند
((~. بَ))
هر آن چیزی که پشت دیوار شکسته قرار دهند تا دیوار نیفتد، آب یا شربت یا غذایی که پس از خوردن دارو بخورند، کوله بار، بلافاصله، بی درنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دشت بان
تصویر دشت بان
((دَ))
نگاهبان دشت، پاسبان کشتزار و مزرعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت بام
تصویر هفت بام
کنایه از هفت آسمان
فرهنگ فارسی معین
آنچه از چوب یا سنگ یا خشت وگل در پشت دیوار شکسته درست کنند که دیوار نیفتد، کوله بار یا چیز دیگر که کسی بر پشت خود ببندد، پشت بست، مقداری خوراک که در مهمان خانه ها و چلوکبابی ها پشت سر خوراک اول برای کسی که هنوز سیر نشده بیاورند، آب یا غذای رقیق که پس از خوردن دارو بخورند
فرهنگ فارسی عمید
چوب سنگ و مانند آن که بر پشت در نهند تا باسانی گشوده نشود پشتیوان پشتوان، پناه حامی ظهیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت خم
تصویر پشت خم
خمیده پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت پا
تصویر پشت پا
قدم، عقب پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شر بام
تصویر شر بام
برنگ شیر سفید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشتبان
تصویر پشتبان
پشتیبان، پشت وپناه، حمایت کننده، حامی، یاری دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت پا
تصویر پشت پا
عقب پا، مقابل کف پا، پس پا، روی پا
در ورزش در کشتی فنی که برای زمین زدن حریف به کار می رود و پا را پشت پای او می گذارند و او را به عقب می رانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت خم
تصویر پشت خم
آنکه پشت خود را خم کرده یا غوز درآورده، خمیده پشت، گوژپشت
پشت خم پشت خم: نوعی راه رفتن با پشت خمیده برای پنهان بودن از چشم دیگران
فرهنگ فارسی عمید